»» غدیر خم
سپیده سخن
قسم به جان تو ای عشق، ای تمامی هست
که هست هستی ما از خُم غدیر تو مست
در آن خجسته غدیر تو دید دشمن، دوست
که آفتاب برد آفتاب بر سر دست
نشان ز گوهر آدم نداشت هر که نبود
به خُم سرای ولایت خراب و بادهپرست1
شکوه باعظمت و شادی پرمعنویت حج، دلها و دیدهها را سرشار از شیرینی و لذت خاص کرده بود. قلبها در هالهای از روحانیت فرو رفته بود و نام و یاد لحظههای مراسم در جانها انعکاس جاودانی داشت. حج آن سال که به «حجةالوداع» در آخرین سال حیات رسول خدا(ص) شهرت یافت، با یاران بسیار زیاد آن حضرت و با تعدادی بیش از یکصد هزار نفر انجام شد و افزون بر مردم مدینةُالنبی(ص)، مسلمانانی از دیگر نقاط شبه جزیره عرب برای فیض حضور حج در محضر آخرین فرستاده الهی شرکت کرده بودند.
آفتاب پرسوز با شعاعی بیش از تحمل حاجیان همه جا را آکنده کرده بود اما طراوت و شادابی این سفر روحانی، تمامی سختیها را سهل و آسان نموده بود تا آنکه ظهر نزدیک شد و آرام آرام سرزمین «جُحفه» و در پی آن بیابانهای خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان میشد. محلی که در حقیقت چهارراهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا میکند؛ راهی به سوی مدینه در شمال، مسیری به طرف عراق در شرق، طریقی جهت غرب و سرزمین مصر و راهی نیز به سوی سرزمین یمن در جنوب.
آن روز، پنجشنبه سال دهم هجرت و هشت روز پس از عید قربان بود و تا ساعتی دیگر این جمعیت عظیم و بیکران به صورت رودهایی پرموج به سوی شهر و دیار خویش رهسپار میشوند تا سوغات افتخار تاریخی بزرگ خود یعنی حج در حضور بزرگترین رسول خدا(ص) را به آشنایان و دوستان هدیه کنند، اما دیری نپایید که از سوی پیامبر اسلام(ص) دستور توقف به همه مسلمانان داده شد! مسلمانان با صدای بلند آنهایی که پیشاپیش قافله بودند به بازگشت دعوت کردند و حاضران را به صبر و بردباری خواندند تا عقب افتادگان به دیگران بپیوندند.
خورشید از بلندای آسمان گذشت و مؤذن رسول خدا(ص) با صدای اللّهاکبر همه حاضران را به نماز ظهر دعوت کرد. مردم به سرعت آماده نماز میشدند اما هوا به قدری داغ بود که بعضی مجبور شدند قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر را به روی سر بیفکنند. جمعی به چندین درخت عریان پناه برده بودند و با انداختن پارچهای بر روی درختان سایبانی در صحرای پرسوز و بیآب و علف خُم تهیه کرده بودند اما بادهای داغ به زیر این سایبانها میخزید و گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن پخش میکرد.
با پایان نماز ظهر، مسلمانان تصمیم داشتند به خیمههای همراه خود پناهنده شوند ولی پیامبر(ص) به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مفصلی بیان میشد، خود را آماده کنند.
منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر(ص) بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود:
«من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما میروم؛ من مسؤولم شما هم مسؤولید. شما در باره من چگونه شهادت میدهید؟»
جمعیت یکصدا و بلند گفتند: «نشهد اَنَّکَ قد بَلَّغْتَ و نَصَحْتَ و جاهَدْتَ فجزاک اللّه خیرا؛
ما گواهی میدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی، خداوند تو را جزای خیر دهد.»
سپس از آنان نسبت به یگانگی خدا، رسالت خود، حقانیت روز جزا و برانگیخته شدن مردگان در آن روز گواهی خواست، حاضران همگی شهادت دادند، فرمود: «خداوندا گواه باش!»
پس از آن اطمینان از شنیدن صدای خود از سوی مخاطبان پیدا کرد و فرمود:
«اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد؟»
یکی از میان جمعیت صدا زد کدام دو چیز گرانمایه یا رسولاللّه؟!
پیامبر(ص) بیدرنگ گفت: اول ثقل اکبر. کتاب خداست که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید و اما دومین یادگار گرانقدر من خاندان من هستند. خداوند لطیف به من خبر داد که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند از این دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
در این هنگام حاضران دیدند رسول خدا(ص) به اطراف خود مینگرد، گویا کسی را جستجو میکند، همین که چشمان آن حضرت به علی(ع) افتاد، خم شد، دست او را گرفت و بلند کرد، به گونهای که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که سردار والامقام لشگر اسلام و فرمانده شکستناپذیر رسولاللّه(ص) است.
صدای پیامبر اکرم(ص) رساتر و بلندتر گردید و فرمود:
«ایّها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟
ای مردم! چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟!»
گفتند: خدا و پیامبر(ص) داناترند. رسول خدا(ص) ادامه داد و فرمود:
با پایان یافتن
سخن رسول اکرم(ص)
شور و غوغایی در جمعیت
آغاز شد
گروه گروه خود را به علی(ع)
میرساندند و او را به خاطر
این انتصاب پرعظمت
تبریک میگفتند.
«خدا مولا و رهبر من است و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم.» آنگاه با صدای رسا سه تا چهار بار فریاد برآورد:
«فمن کنتُ مولاْ فعلیٌ مولاْ؛
هر که را هستم منش مولای او
پس پسرعمم علی مولای اوست.»
سپس سر به آسمان برداشت و عرض کرد:
«اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛
پروردگارا! دوستان علی را دوست بدار و دشمنان علی را دشمن. محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن کس که او را مورد غضب خویش دارد. یاران علی را یاری کن و آنان که او را از یاری خود محروم میکنند از یاری خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن.»
آنگاه رو به حاضران در بیابان خم کرد و فرمود:
«اَلا فلیبلغ الشّاهدُ الغائبَ؛
آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند.»
خطبه خدایی رسول خدا(ص) به پایان رسید در حالی که سر و روی آن حضرت و وصی او علی(ع) سرشار از عرق بود و هنوز جمعیت پراکنده نشده بودند. ناگاه امین وحی الهی نازل شد و این آیه را بر پیامبر(ص) نازل کرد:
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت و لکم الاسلام دینا؛2
فاطمه(س):
من ملتی را چون شما
نمیشناسم که این گونه
عهدشکن و زشت خصلت باشد.
پیکر پاک رسول خدا را در
دست ما گذاشتید و رها کردید
و عهد و پیمانهای میانتان را
بریدید و فراموش نمودید.
امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما ـ با این امتیاز ـ برگزیدم.»
با شنیدن سخن سراسر سرور و شادمانی جبریل امین، رسول اسلام(ص) فرمود:
«اللّه اکبر، اللّه اکبر علی اکمال الدّین و اتمام النعمة و رضی الرّب برسالتی و الولایة لعلی من بعدی؛
خداوند بزرگ است، همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خویش را بر ما تمام کرد و از نبوت و رسالت من و ولایت علی(ع) پس از من راضی و خشنود گردید.»
با پایان یافتن سخن رسول اکرم(ص)، شور و غوغایی در جمعیت آغاز شد، گروه گروه خود را به علی(ع) میرساندند و او را به خاطر این انتصاب پرعظمت تبریک میگفتند. در بین آنان افرادی سرشناس چون ابوبکر و عمر دیده شدند که چون نزد امام(ع) آمدند، این جمله را بر زبان جاری کردند:
«بخٍ بخٍ یابنابیطالب! اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة؛3
آفرین بر تو باد! آفرین بر تو باد! ای فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمامی مردان و زنان باایمان شدی.»4
* * *
حادثه بزرگ و حماسه سترگ غدیر خم در هجده ذیحجه سال دهم هجرت به فرمان خداوند5 توسط رسول اکرم(ص) انجام شد تا راه رشد و رویش نبوت با استمرار امامت برقرار ماند، نگاه و نگرش انسانها فراتر از جلوهها و جنبههای زودگذر زندگی، همراه با کمال و تکامل به سوی ارزشهای والای الهی گردد و زنجیر زرین هواها و هوسهای منیّت و مادیت از دل و دیده خداباوران و حقجویان گسسته شود، اما با هزاران هزار تأسف و حسرت، بیش از هفتاد روز از معرفی شفاف و به دور از هر گونه ابهام امام(ع) نگذشته بود که بددلیها و خیرهسریهای جاهلیت، کینههای بدر و خیبر همراه با تبلیغات دروغین، شایعه و تحریف و در کنار آن دوری مردم از قدرت تحلیل، بینش صحیح و معرفت والای امامت، مسیر سراسر سبز و سعادتگون نبوت از امتداد امامت منحرف گردید و در بیراهههای غبارآلود و پرپرتگاه خلافت و سلطنت قرار گرفت.
فضای رعب و وحشت و خفقان به گونهای ترسبار و ترسناک سراسر مدینه را فرا گرفت و تهدید با زور و تطمیع با زر و تبلیغ با تزویر آنچنان تأثیر خود را در عمق جانها گذارد که از جمعیت عظیم غدیر ـ که از 90 تا 124000 نفر نقل شده است ـ تنها 3، 5 و یا 7 نفر صاحب بصیرت و دارای ولایت علوی دیده شدند!! اینان نیز هر روز مورد بیمهری، توهین و تحقیر و یا محرومیت و تبعید قرار میگرفتند!
فاطمه زهرا؛ غدیر خم
رسالت و مسؤولیت بزرگ
با غروب خورشید فروزان محمدی(ص) در 28 صفر و دگرگونی حوادث در مدینةُالنبی(ص)، سوز ستم در باره فدک، سیاهی غصب خلافت و غبار غربت، اندیشه خردورزان و عشق و عاطفه شیفتگان را آزار میداد به گونهای که کمتر کسی یارای حضور در صحنه اعتقادی و دفاع در عرصه سیاسی را در خود میدید، اما در این میان بانوی بزرگ، فاطمه زهرا(ع) برتر از هزاران مردِ قدرتمند، بیرق باورهای پاک و تابناک آسمانی و عَلَم کار و پیکار با سران ستم و غصب و غارت را بر دوش گذارد و تنها امّا طوفانزا و پرخروش به دل تباهیهای جهالت و غفلت زد تا هدایت نبوی و سعادت علوی را پاس دارد و به گوش فردا و فرداییان برساند.
روزی «نادانی و بیخردیِ» حاضران در غدیر خم را در سخنان خویش مطرح کرد و اصحاب سستعنصر و بیایمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
«من ملتی را چون شما نمیشناسم که این گونه عهدشکن و زشت خصلت باشد. پیکر پاک رسول خدا را در دست ما گذاشتید و رها کردید و عهد و پیمانهای میانتان را بریدید و فراموش نمودید و ولایت و رهبری امام علی(ع) و ما اهل بیت را انکار کردید و حق مسلّم ما را باز نگردانیدید، گویا از حادثه غدیر خم هیچ آگاهی و خبری ندارید؟!»6
روزی دیگر «غفلت و بیخبری» آنان را بر زبان جاری کرد و برای بیداری از خوابهای نفسانی و هوشیاری از فریبهای شیطانی فرمود:
«انسیتم قول رسولاللّه یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلیٌ مولاه؟ و قوله انت منی بمنزلة هارون من موسی؛
آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا را در روز غدیر خم که فرمود: هر که را من مولا و رهبر میباشم، علی نیز مولای اوست. و سخن پیامبر را به علی که: یا علی! مقام و منزلت تو نسبت به من همانند هارون به موسای پیغمبر است.»7
شگفتی از برخورد حاضران در غدیر خم، نوعی دیگر از عکسالعمل دخت رسول خدا(ص) بود که در گفتار گرانقدر آن حضرت تجلی مییافت. از اینرو به حاضران رو میکرد و میفرمود:
«واعجباه انسیتم یوم غدیر خم؟ سمعتُ رسولاللّه یقول:
علی خیرُ من اُخَلِّفُهُ فیکم و هو الامام و الخلیفةُ بعدی و سبطای و تسعةٌ من صلب الحسین ائمة الابرار ...؛8
شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کردهاید؟
شنیدم که پیامبر اسلام فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار میدهم، علی امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه نفر از فرزندان حسین، که پیشوایان نیکان هستند.»
هرازگاهی آن بانوی بابصیرت و سرشار از شناخت و بینشی خط بطلان به تمامی بهانههای اطرافیان میکشید و مردم را به حقیقتی که در روز غدیر از سوی رسول اسلام و به امر خدای متعال توجه میبخشید و میفرمود:
«فما جعل اللّه لاحد بعد غدیر خم من حجّةٍ و لا عذرٍ؛9
پس از حادثه عظیم غدیر خم، خداوند برای هیچ کس عذر و بهانهای باقی نگذاشته است.»
و آنگاه که مهاجرین و انصار در عذرخواهی پافشاری میکردند با فریادی رسا لب به سخن گشود و رو به آنان فرمود:
«الیکم عنّی فلا عذر بعد تعذیرکم و الامرُ بعد تقصیرکم هل ترک ابی یوم غدیر خم لاحدٍ عذرا؛10
دور شوید و مرا به حال خود واگذارید، پس از کوتاهی و سهلانگاری جایی برای عذرخواهی نمانده است، آیا پدرم پس از روز غدیر خم راهی برای عذرتراشی و بیتفاوتی شما باقی گذارده است؟»
... روزها گذشت و فاطمه(ع) بلندین فریاد اعتراض خود را با سخن و سکوت خویش در شهر مدینه به گوش تمامی آزادگان و دینباوران تاریخ میرسانید و در پایان حیاتِ خونرنگ و کبود خویش، با شیوهای هوشمندانه پرچم مبارزه با مدّعیان خلافت را تا همیشه تاریخ برافراشته نگاه داشت تا شیعیان شیفته و مسلمانان فرهیخته هرگز با تهدید و تطمیع و تبلیغ ناحق، دچار تردید و تضعیف و تحقیر نشوند و میدان مبارزه را خالی نکنند.
پرسشی از دیروز؛
پاسخی برای هر روز
پرسشی که ـ برای برخی ـ ناآشنایان با فرهنگ ناب شیعی ـ پدید میآید آن است که:
فلسفه مبارزه بیامان فاطمه(ع) با صاحبان زر و زور و قدرت در آن زمان چه بود؟ آیا وسعتی اندک از زمین و باغ در مدینه به نام فدک و دورهای کوتاه از حکومت ظاهری، ارزش چنان رویارویی سخت و جانفرسا را داشت تا زهرای مرضیه(س) مورد بیاحترامی قرار گیرد!
اگر اهل بیت(ع) به دنبال مال و مقام دنیا نبودند که نبودند، آیا بهتر نبود به جای جنگ و گریز، گذشت و مهربانی، به جای اندوه و شیون، لبخند و شادمانی و به جای قهر و غضب، صلح و سلامت در شیوه زهرای اطهر(ع) دیده میشد؟ تا پس از قرنهای بسیار امروز نیز ما شاهد اختلافها و کینهها نبودیم و همه با هم با دلی سرشار از رضایت و محیطی لبریز از شادی و شادمانی، روزگار خوشی میگذراندیم و تاریخ گذشته را هر روز و هر ساعت زنده نمیکردیم!! با این نگرش رفاهآمیز و شادیبخش هر یک از ما غدیر خم را روزی چون دیگر روزها مییابیم و حادثه سقیفه را تصمیم برای انجام عملی چون دیگر اعمال انسانها میبینیم که برخی مرتکب شدند و روز قیامت باید پاسخگو باشند، اما آن روز و این حادثه به هر حال تمام شده است و زنده نگاهداشتن هر یک، غیر از فروزان نگاهداشتن آتش خشم و خشونت، هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت!!
پاسخ را با بیان نکاتی اصولی پی میگیریم.
1. آفرینش، مدرسهای بیکران
با شروع تکلیف و آغاز مسؤولیتهای انسانی و الهی، دو دیدگاه برجسته و شفاف در برابر آینه اندیشه انسانها نمایان میشود. دیدگاه نخست آن است که زندگی پارک تفریح و شادی و میدان خنده و شادمانی است؛ باید شیرین نوشید و شیک پوشید و به دور از هر گونه باید و نباید، رفاه و راحتی را هرچه بیشتر نصیب خود ساخت تا خوشبخت حقیقی دانسته شویم. و دیدگاه دیگر آن است که «زندگی مدرسهای است با دو زنگ، زنگ اول دینی، آخرین زنگ حساب!!» با شروع تکلیف هر یک از ما مسؤولیت انسانی و الهی سنگینی بر دوش خویش احساس میکنیم و آن عبودیت و
در نگاه زهرای مرضیه(ع)
«غدیر خم» بیابان خشک
و تفتیده حجاز
و یا روزی گذرا و پرشتاب نبود
بلکه «مدرسهای به وسعت
تمامی تاریخ بشریت»
و «آینهای تمامنما از برترین
فرمانهای هدایتآفرین»
بود که در آن
«پیام رشد و پویایی»
قرائت گردیده است
و «بیرق بیداری»
نمایان شده است.
بندگی نسبت به خداوند، رسالت بس والا نسبت به ارزشهای نهفته در خویش و مسؤولیت بسیار نسبت به جامعه و همنوعان خواهد بود.
یک نگاه و نگرش، نگاهی مادی و حیوانی است که در مسیر نگاه افراد خوراک، پوشاک، شهوت و مسکن خودنمایی میکند، اما نگرش دوم نگاهی الهی و ملکوتی است که در آن انسانها در مثلثی سه ضلعی دارای ارتباط و اتصالی آسمانی نسبت به خود، خدا و خلق خدا دیده میشوند و توان برتری نسبت به تمامی موجودات، حتی فرشتگان خواهند داشت.
2. آرمانگرایی در زندگی
آرزوها عیار و معیار دانش و بینش انسانهاست و سخنان سفیر صفات آنان. کسانی که خوردنیها، پوشیدنیها و نوشیدنیهای گوناگون هدف اصلی کار و تلاش روزانه آنان است تمامی پدیدههای حیات را مادی، خاکی و زودگذر مینگرند و آنان که هماره به پرسشی اینچنین «ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟» پاسخی سنجیده و صحیح میدهند، همیشه لحظات خود را با جلوههایی فراتر از خوشیهای زودگذر زندگی، لبریز میکنند و هرگز آفرینش عظیم و آفریدههای رفیع را در دایرهای محدود با شعار «خوردن برای دویدن، دویدن برای خوردن» محدود نمیکنند. از اینرو میاندیشند، عشق به آفریدگار و آفریدهها دارند و چونان رسولان آسمانیصفت در پی تعلیم کتاب و حکمت،11 پاکسازی اخلاق،12 تکامل انسانها،13 خارج ساختن مردم از ظلمت ضلالت به نور هدایت14 و بیرون بردن انسانها از زنجیر ذلتبار بردگی و ستم ستمگران به عبودیت و بندگی پروردگار مهربان15 خواهند بود.
از اینرو از آغاز تا فرجام زندگی آنان همراه با «آرمانگرایی»، «هدفمندی و پویایی» است و گامی از «صراط مستقیم» عقب نمینهند.
3. شناخت، معرفت، عشق؛ صحیفه انسانیت انسان
روزهای آغازین زندگی، «شخص» انسان در نشست و برخاستها مطرح است اما با گذر از ایام کودکی و نوجوانی و پشت سر گذاشتن توفان احساسات، «شخصیت» افراد ملاک و معیار ارزشها و ضد ارزشها قرار میگیرد. از نظر معارف تابناک اسلام، شخصیت انسانها در شناخت و معرفت نسبت به حقایق پایدار زندگی و عشق و دلبستگی به یکایک مبانی سعادتبخش و انسانساز تجلی میکند تا هر روز او بهتر از دیروز او شود و کمال و تکامل ملکوتی و معنوی فرا روی او قرار گیرد.
انسانها در پی ارمغانی این گونه گرانبها، هرگز اسیر سرابها نمیشوند و فریب فریادهای پرجاذبه را نمیخورند و الگوهای ماندگار و اسوههای آسمانی، نمونههای ناب پیروی را برای آنان محسوب میشوند. این ویژگی برجسته که مفهوم دوستی، دوستداری و قبول پیشوایی نام دارد و در نگاه آموزههای دینی «ولایت» نام گرفته است، اکسیری حیاتبخش و سعادتساز برای امروز و فردای زندگی است و راه را بر تمامی بیراهههای هلاکتبار مسدود میسازد.
فاطمه زهرا(ع)، غدیر خم؛
راز رفتارها و گفتارها
با نگرشی ناب به مجموعه آموزههای زندگانی دخت آفتاب، فاطمه زهرا(ع)، آشنایی و روشنایی آن حضرت را با حقایق پایدار هستی میتوان به دست آورد. ایشان گام نخست حیات و حرکت خویش را شناخت روشن و روشنگری نسبت به آفرینش و آفریدگار قرار داده بود و برای دستیابی تمامی انسانها به این قله عظمت و قداست تلاشی بسیار مینمود. بر آن بود یکایک افراد از مرز «شخص ظاهری» خویش به «شخصیت واقعی» خود رو کنند و با عبور از غوغای زندگی، «حقیقتی جاودان» گردند.
از اینرو هماره آن روی سکه فدک و خلافت در آینه نگاه فاطمه(ع) نمایان بود، «غدیر خم» را «جغرافیای خاکی هستی» نمیدید، بلکه «تاریخ افلاکی آفرینش» میدانست. آن را رحلی به قامت تمامی رسولان الهی مینگریست که بر آن «آیت حق» و «قرآن ناطق» برای هدایت و سعادت یکایک انسانها تلاوت شده است. در نگاه زهرای مرضیه(ع) «غدیر خم» بیابان خشک و تفتیده حجاز و یا روزی گذرا و پرشتاب نبود، بلکه «مدرسهای به وسعت تمامی تاریخ بشریت» و «آینهای تمامنما از برترین فرمانهای هدایتآفرین» بود که در آن «پیام رشد و پویایی» قرائت گردیده است و «بیرق بیداری» نمایان شده است.
زهرای عزیز، حرکت و هدایت انسانها را بدون امام نور، سکون و هلاکت میدانست و زمامداری زیانآلود نااهلان را باعث دور ماندن تودهها از صراط مستقیم هدایت در سالیان سال میدید، بدین خاطر دفاع و حمایت از مقام «امامت» و «امام راستین» را سرلوحه مسؤولیتهای خویش قرار داده بود و با تمام توان به ارائه رهنمودهای شایسته، مبارزه با زرمداران و زورمحوران میپرداخت.
او کتاب فضایل علی(ع) را در پنج محور بنیادین گشود تا فردا و فرداهای تاریخ، همگان با مطالعه گفتار گرانبار وی پی به حقایق هستی برند و راه را از بیراههها تشخیص دهند.
در فصل نخست، علی(ع) را در برابر خداوند عبدی تمام عیار معرفی میکرد که بسیاری از شبها از شوق عبادت و ترس فراوان بر روی خاک نخلستانها مدهوش میشود!!16
در فصل دوم، او را نسبت به رسول خدا میسنجید و میفرمود، علی بهترین جانشین پیامبر،17 برادر، امام برگزیده و دوست بیهمانند رسولاللّه(ص) است.18
در دیگر فصل سخن از مقام امامت و ولایت امیر مؤمنان(ع) نسبت به امت اسلامی به میان میآورد، او را «امامی ربانی و الهی»، «آفریدهای روشن و نورانی» و «جایگاه اصلی و بنیادین امامت پیشوایان الهی»19 معرفی میکرد که تنها و تنها او شایسته پیروی و لیاقت خلافت و رهبری امت اسلام را خواهد داشت؛ کسی که چون رسولاللّه(ص)، پدر این امت است، کجیها را راست و انحرافات را اصلاح مینمایند و مردم با اطاعت، رهایی از عذاب جاویدان نصیبشان میشود و با همراهی و یاوری آنان، نعمتهای همیشگی خداوند ارزانیشان خواهد شد.20
او را نخستین مسلمان و دینباور با سابقهای سراسر سبز و پرشکوه،21 تلاشگری پرتوان و باایمان در راه خدا،22 بخشندهترین انسانها،23 صاحب حق عظیم و ارزش رفیع24 میدانست، از اینرو وظیفهای بزرگ برای خویش نسبت به امام برمیشمرد و آن توصیف صفات و برکات بیپایان علی(ع) تا واپسین لحظات زندگی بود!25
گاه که سخن از جلوههای جاودان شخصیت همسر مهربانش در امور خانه و خانواده میشد، با شناختی روشن و به دور از احساس، او را «بهترین زوج26 و برترین شوهر»27 معرفی میکرد که «همدل و همراه در مسؤولیتهای خانوادگی»28 است. فاطمه(ع) این فصل از ویژگیهای شایسته امام را با نقش هدایت و رهبری راستین او چنان تأثیرگذار و هدایتبخش میدید که برای تحقق امامت و خلافت آن حضرت زبان به بیان فدای جان خویش برای امام گشود29 و خود را آماده این فداکاری معرفی نمود!
مقام بلندمرتبه شیعیان علی(ع) در امروز و فردای حیات فصلی دیگر از صفات آن حجت الهی است که از سوی یاس یاسین(س) بیان شده است. آن بانوی بابصیرت با اعتقادی قلبی سخن پدر را بازگو میکرد و علی و شیعیان او را اهل بهشت برین30 خداوند میدانست و ماجرای شب معراج رسول خدا را نقل میکرد که بر پردهای زیبا نوشته شده بود: بخ بخٍ من مثل شیعة علی؟31
مبارک باد! مبارک باد! چه کسی همانند شیعه علی است.
گاهی شعاع شخصیت شیعیان علی(ع) را آشکار میکرد، دوستی و ولایت امام را کیمیای سعادت میشمرد و میفرمود: «همانا سعادت و رستگاری، همه خوبیها و خوشبختیها، حقیقت سعادت در کسی است که علی را در دوران حیات او و پس از آن دوست داشته باشد.»32
... به راستی با معرفتی چنین فروزان و پرگستره، هدایت امت در هر مکان و هر زمان و حمایت از امام با مطرح ساختن غدیر خم، رسالتی راستین و آرمانی آسمانی محسوب نمیشد و خزیدن در خانه و تن دادن به زندگی ظاهری به بهانه رفاه و راحتی خود و دیگران با شعار سکوت و صلح و سلام، ستم به انسانهای بسیار از آغاز بعثت تا فرجام خلقت تلقی نمیگردید.
بیشک آنان که شناختی عمیق و دقیق به دست آورند و پیشوایان هدایتبخش جامعه را در جلوههای مخالف بشناسند، از آن سوی دیده ظاهری و برخاسته از اندیشه و عشق باطنی سرودههایی اینچنین سبز و سعادتآفرین زمزمه میکنند:
در غدیر خم ولایت متجلی است
«عید» شرع شیعی «مولا علی» است
این «غدیر خم» مقام «مرتضا»ست
احسن التقوم «عید اولیا»ست
حوریان آهنگ هلهل ساختند
در «غدیر» از خاک دل «خُم» ساختند
شوکت اسلام از اسم «ولی» است
ذات «مهدی» معنی نام «علی» است33
ــــــــــــــــــــــــــ
آن بانوی بابصیرت
با اعتقادی قلبی
سخن پدر را بازگو میکرد
و علی و شیعیان او را
اهل بهشت برین خداوند
میدانست
و ماجرای شب معراج رسول خدا
را نقل میکرد
که بر پردهای زیبا
نوشته شده بود:
بخ بخٍ من مثل شیعة علی؟
فاطمه(س):
همانا سعادت و رستگاری
همه خوبیها و خوشبختیها
حقیقت سعادت در کسی است
که علی را در دوران حیات او
و پس از آن
دوست داشته باشد.
فاطمه(س):
پس از حادثه عظیم غدیر خم
خداوند برای هیچ کس
عذر و بهانهای
باقی نگذاشته است.
پاورقیها:
18 ـ کتاب عوالم، ج11، ص487؛ بیت الاحزان، ص146؛ احقاق الحق، ج10، ص427 ـ 430.
12 ـ یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم (بقره، 129).
13 ـ و ما قدروا اللّه حق قدره اذ قالوا ما انزل اللّه علی بشر من شییء (انعام، 91).
10 ـ معانی الاخبار، ص354؛ ریاحین الشریعه، ج2، ص50؛ کتاب عوالم، ج11، ص605.
19 ـ ریاحین الشریعه، ج1، ص93.
1 ـ نصراللّه مردانی.
15 ـ و لقد بعثنا فی کل امة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت (النحل، 36)؛ ر.ک: زمر، 17.
17 ـ کوکب الدری، ج1، ص235؛ الصراط المستقیم، ج2، ص123؛ احقاق الحق، ج21، ص26 و 27.
14 ـ و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور (ابراهیم، 5)؛ ر.ک: مائده، 16؛ ابراهیم، 2.
11 ـ هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه (جمعه، 2).
16 ـ ثواب الاعمال، ص116؛ لئالی الاخبار، ج4، ص36؛ بحارالانوار، ج84، ص196.
23 ـ امالی شیخ صدوق، ص258؛ تفسیر البرهان، ج4، ص412 و 413؛ فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج1، ص258.
24 ـ نهجالحیاة، ص296.
26 ـ کنزالعمال، ج13، ص108؛ جامع الاحادیث، ج4، ص377؛ المراجعات، ص303.
22 ـ کتاب الشافی، سیدمرتضی، ص231؛ کتاب طرائف سید بنطاووس، ص263؛ معانی الاخبار، ص354.
27 ـ کوکب الدری، ج1، ص166؛ بحارالانوار، ج43، ص133 و 117.
25 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص330؛ بحارالانوار، ج43، ص38؛ کوکب الدری، ج1، ص143.
20 ـ تفسیر ـ منسوب به ـ امام حسن عسگری(ع)، ص330؛ تفسیر البرهان، ج3، ص245؛ بحارالانوار، ج23، ص259.
21 ـ احقاق الحق، ج10، ص427؛ بیت الاحزان، ص146؛ کتاب عوالم، ج11، ص487.
29 ـ کوکب الدری، ج1، ص196؛ تاریخ بغداد، ج12، ص289؛ المناقب خوارزمی، ص67.
2 ـ مائده، 67؛ ر.ک: تفسیر المیزان، ج6، ص66 ـ 100؛ البرهان، ج1، ص488؛ اطیب البیان، ج4، ص422؛ مجمع البیان، ج3، ص342؛ روح البیان، ج2، ص417؛ المنار، ج6، ص463.
28 ـ مسند احمد، ج6، ص298؛ ذخائر العقبی، ص105؛ احقاق الحق، ج10، ص266.
32 ـ مقتل الحسین(ع)، ص46؛ ذخائر العقبی، ص92؛ ریاض النضره، ج2، ص214.
30 ـ ینابیع الموده، ص257؛ تاریخ بغداد، ج12، ص289؛ غایة المرام، ص584؛ ارجح المطالب، ص531.
33 ـ شجاعالدین ابراهیمی.
3 ـ ر.ک: سنن ابنماجه، ج1، ص55 و 58؛ مسند احمد حنبل، ج1، ص84، 88، 118، 119، 331، 281 و 370. نقل از تفسیر نمونه، ج5، ص8 ـ 19.
31 ـ بحارالانوار، ج68، ص76 ـ 77.
4 ـ ر.ک: تفسیر المیزان، ج6، ص87 ـ 95 (مترجم) علامه طباطبایی(ره) حدیث غدیر را حدیثی متواتر یعنی پی در پی از سوی سنّی و شیعه میداند که به بیش از یکصد طریق از جمع بسیاری از صحابه نقل شده است که از آن جمله عمر بنخطاب، سعد بنابیوقاص، زید بنارقم، جابر بنعبداللّه، انس بنمالک و عمران بنحصین به چشم میخورند.
5 ـ پروردگار حکیم با نزول آیه: «یا ایّها الرّسول بلغ ما انزل الیک فان لم تفعل فما بلّغت رسالتک؛ ای رسول ما آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی، رسالت خویش را ابلاغ نکرده و به پایان نرساندهای.» فرمان اجرای حادثه غدیر را به پیامبر خود ابلاغ کرد. (مائده، 67).
6 ـ الاحتجاج، ص51 و 80؛ بیت الاحزان، ص73 و 70؛ کتاب عوالم، ج11، ص595؛ امالی شیخ مفید، ص50؛ اعیان الشیعه، ج2، ص463؛ الغدیر، ج5، ص372؛ کوکب الدری، ج1، ص193.
7 ـ احقاق الحق، ج21، ص26 و 27؛ الغدیر، ج1، ص197؛ البدر الطالع، ج2، ص297.
8 ـ کوکب الدری، ج1، ص235؛ احقاق الحق، ج21، ص26 و 27؛ الصراط المستقیم، ج2، ص123.
9 ـ دلائل الامامه، ص38؛ خصال، ج1، ص173؛ معانی الاخبار، ص354؛ ریاحین الشریعه، ج2، ص50؛ احتجاج طبرسی، ج1، ص146؛ امالی شیخ طوسی، ص384.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 87/9/26 :: ساعت 4:23 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]